حدیث عشق کتاب «حدیث عشق» توسط محمد لک علی آبادی نگارش و انتشارات هنارس آن را منتشر کرده است. مجموعه کتابهای «طریق عرفان» به شرح سیره عملی علمای اسلام می پردازد . کتاب «حدیث عشق» سومین کتاب از این مجموعه نفیس «طریق عرفان» است که به شرح سیره آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری (ره)پرداخته است. شاید مجموعه های زیادی در این زمینه کار کرده باشند و کتاب های بیشماری را در مورد علما بخوانید، اما دقت و نگاه ریزبینانه مولفین این کتاب، ظرائفی تازه و نگاهی نو را به شما منتقل خواهد کرد.

فروشنده هنارس
  • رده سنی بزرگسال
  • شابک 978-600-5946-00-0
  • تعداد جلد 1
  • موضوع اخلاقی تربیتی
  • ناشر هنارس
  • نویسنده محمد لک علی آبادی
  • تعداد صفحه 144
  • قطع رقعی
  • نوع صحافی شومیز

محصولات مشابه

در حال بارگذاری ...

نقد و بررسی اجمالی

بخش­هایی از این کتاب را می­خوانیم:

 

آیت الله کشمیری در کنار تعلیم و تعلّم، به دنبال بزرگان اخلاق و عرفان بود و افتخاراتی به دست آورد . در جوانی دارای ذوق خوشنویسی و نقاشی بود . ذوق شعر هم داشت و گاه شعر می سرود . در علوم غریبه از استادان فن بسیار بهره برد تا جایی که در جفر و علم اعداد و علم حروف، زبر و بینات، اسماء الله و مربعات و مثلثات متبحر شد . واردات قلبی و مکاشفات غیبی، کاملا وی را به ذکر و فکر و مجاهدات و ریاضات مشغول کرد تا جایی که الطاف علوم حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) سراسر وجودش را فرا گرفت .

استاد در سال 1359 به ایران آمد و در قم ساکن شد . آن بزرگوار 19 سال پس از هجرت به قم به دیدار الهی شتافت و در جوار ملکوتی حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیه) به خاک سپرده شد .

حضرت آیت الله سید عبدالکریم کشمیری قدس سره می فرمودند: در نجف اشرف به خاطر ریاضت های شرعی و حشر و نشری که با اولیای خدا داشتم، چشم برزخی من باز شده بود و صورت برزخی اشخاص را می دیدم. بسیاری از افراد سرشناس که برای آنها احترام فوق العاده ای قائل بودم، صورت های برزخی ناخوشایندی داشتند و دیدن آنها بسیار آزارم می داد، ولی در میان اشخاصی که در حوزه نجف مطرح نبودند و یا در حوزه اخلاق و عرفان نیز معروفیتی نداشتند افرادی بودند که چهره برزخی شان بسیار زیبا و تماشایی بود، و همین امر باعث شده بود که کمتر در مجامع حاضر شوم و غالباً سعی می کردم با کسی مراوده نداشته باشم.

به تدریج که این حالت فزونی می گرفت، به هنگام بیرون رفتن از خانه هراسی در من پدید می آمد که مبادا نگاهم ناخودآگاه به شخصی بیفتد که برای او مقام و منزلتی قائلم ولی چهره برزخی نامناسبی داشته باشد! به همین جهت حتی المقدور می کوشیدم که سرم به پایین باشد و نگاهم با اشخاص تلاقی پیدا نکند! یک روز که در خلوت خود به " محاسبه نفس " مشغول بودم و حالت مراقبه ای داشتم با خود گفتم: اگر چه در اثر باز شدن چشم برزخی به مراحل بیشتری از یقین قلبی رسیده ام، ولی در عوض نظرم نسبت به برخی اشخاص تغییر یافته و حسن ظن من درباره آنان دارد به سوء ظن مبدل می شود و این از نظر اخلاقی کار درستی نیست! زیرا امکان دارد که در آینده در اثر استغفار و یا انجام اعمال شایسته صورت کریه و زشت برزخی آنان عوض شود ولی من درباره آنان براساس همین صورت فعلی داوری کنم .

لذا در فکر چاره جویی برآمدم و تصمیم گرفتم با مراجعه به اهل بصیرت مشکل خود را برطرف کنم. چند روزی گذشت و یکی از عارفان وارسته و بلند پایه ای که در یکی از شهرهای هند سکونت داشت به قصد زیارت و عتبه بوسی حضرت امیر (علیه السلام) به نجف آمد.

 سال ها بود که او در ایام به خصوصی از سال به نجف می آمد و یک اربعین به ریاضت های شرعی می پرداخت و بعد به شهر و دیار خود بر می گشت، و من چند سالی بود که توفیق آشنایی با او را پیدا کرده بودم و از محضر نورانی اش استفاده می کردم. روزی که او به دیدار من آمد، در همان نگاه اول به حالت من پی برد و به من گفت: به دست آوردن چشم برزخی خیلی دشوار است و از دست دادن آن بسیار آسان!

گفتم: طاقت ادامه دادن به این وضع را ندارم! گفت: امروز به قصابی محل مراجعه کن و گوشت گوساله ای بخر و بگو در حیاط خانه در فضای باز آن را بر روی آتش کباب کنند و بعد نوش جان کن! مشکل تو فوراً بر طرف می گردد! طبق دستوری که داده بود عمل کردم، و با فرو بردن اولین لقمه کباب بود که چشم برزخی من بسته شد! و حالت عادی خود را پیدا کردم و بعد از مدت ها نفسی به راحتی کشیدم

 

ادامه مطلب

مشخصات فنی

مشخصات کتاب

  • نوع صحافی
    شومیز
  • قطع
    رقعی
  • تعداد صفحه
    144
  • نویسنده
    محمد لک علی آبادی
  • ناشر
    هنارس
  • موضوع
    اخلاقی تربیتی
  • تعداد جلد
    1
  • شابک
    978-600-5946-00-0
  • رده سنی
    بزرگسال
شما هم می‌توانید در مورد این کالا نظر بدهید.

برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

بازگشت به بالا